امروز امیناقدس از مشهد مراجعت نموده وارد میشوند. عزیزالسلطان تا ایوان کیف، امینالسلطان تا خاتونآباد. بعضی رجال دولت که به این قبیل تملقات و عدم قابلیت و دادن رشوه و نمودن عشوه حالا به درجات عالی رسیدند و خانه دولت را خراب کردند تا حضرت عبدالعظیم رفتند. قزاق و سوار کشیکخانه و مهدیه قریب چهارهزار نفر استقبال رفته بودند. از دم درباندرون تا دم اطاق امیناقدس را عزیزالسلطان به سبک فرنگ که برای تشریفات سلاطین در توقفگاههای راهآهن ماهوت گلی فرش میکنند، شله فرش کرده بود. با موزیکانچی و دسته گوهرخماری، این بیچاره زوار کور را وارد خانه خود نموده بودند.
در سفر اول فرنگ، ناصرالدین شاه بعضی زنان حرم را تا پترزبورگ برد اما آداب درباری فرنگستان و طرز رفتار با زنهای سَر باز و بیمبالات را که دید حرم را برگرداند تهران.
به نوشته همشهری داستان؛ تنها زن فرنگ رفته از دربار، امیناقدس بود. ناصرالدینشاه با آنکه زن عقدی به تعداد شرع و صیغه به عددِ خوشامد داشت، زنی به اسم امیناقدس را در اندرونش بسیار خوش میداشت. امیناقدس زن بادرایتی بود که بچهدار نشد اما هر از چندی دلمشغولیای دست سلطان میداد. ببریخان گربه معروف و ملیجک هر دو دست پروردههای امیناقدس بودند، برای سرگرمی شاه. امیناقدس به فرنگ رفت ولی در این سفر چیزی از مآثر فرنگ ندید، چون کور رفت و کور برگشت. داستان فرنگ رفتن امیناقدس و معالجه چشم او داستان پراکندهای است در یادداشتهای میرزا حسنخان اعتمادالسلطنه که ما در اینجا آن را پیوسته کردهایم تا بشود دنبالش کرد.
دوشنبه 28 جمادیالاول 1307
دیشب شاه به ادیبالممالک فرموده بودند به من ابلاغ کند صبح زود در اندرون حاضر باشم که با دکتر فوریه به جهت معالجه چشم امیناقدس اندرون برویم. ظاهرا میرزا سیدحسینخان که دو سال فرنگ رفته و به اعتقاد خودش کحالی آموخته، مطالب دکتر فوریه را در باب معالجه چشم امیناقدس درست ترجمه نکرده بود. دکتر فوریه هم از زرنگی که دارد درک این مطلب را نموده عرض کرده بود که مترجم من باید کسی باشد که بیطرف باشد. به مترجمی که طبیب باشد اطمینان ندارم. به این جهت شاه مرا مامور فرموده بودند که با حکیم به اندرون بروم.
چشم چپ امیناقدس که بیعیب بود مبتلا به مرض چشم دیگرش شده و یقین این هم کور خواهد شد. بالاخانه کثیفی ما را بردند. شاه هم تشریف آوردند. این ضعیفه درد خود را از شاه بلکه از طبیب پنهان میکند، قدری آنجا نشستیم. بعد حکیم لامپایی خواست که با ذرهبین چشم او را ببیند. یک لامپا در تمام حرمخانه نبود. من گفتم عصر با خودم میآورم. برخاستم از درب دیوانخانه بیرون رفتم.
شنبه 16 رجب 1307
صبح دارالترجمه رفتم. بعد خدمت شاه رسیدم. خلق مبارک تنگ است. کسی نمیداند به واسطه کوری امیناقدس است یا به واسطه بینظمی مملکت.
چهارشنبه 4 شعبان 1307
منزل اعتمادالحرم، مجلسی از تمام اطباء به ریاست امینالسلطان منعقد شده بود بهجهت معالجه چشم امیناقدس، آخر قرار شده است امیناقدس را به جهت معالجه فرنگ ببرند.
سهشنبه 10 شعبان 1307
امروز صبح بسیار زود امیناقدس به حیاط آبدارخانه رفته بود. شاه هم بهجهت وداع آنجا تشریف آوردند. امینالسلطان هم بود. گریه زیادی شده بود. تا آخر باغ میدانشاه او را مشایعت نموده بودند. از میدان توپخانه قدیم کالسکه نشستند رفتند. سرناهار شاه بودم. بعد خانه آمدم. بعد از ناهار، شاه به واسطه صبح خوابیدند. از رفت امیناقدس خیلی متالم بودند.
دوشنبه 8 رمضان 1307
دربخانه رفتم. شنیدم تلگرافی نریمانخان از وین زده بود که امیناقدس روشنایی چراغ را دیدند و این تلگراف را ساعت شش امینالسلطان به توسط عزیزخان به حضور همایون فرستاده بودند. شاه را از خواب بیدار کرده بودند تلگراف را داده بودند و این مژده ناقص را عرض کرده بودند. همان شبانه موزیک زدند و خوشحالیها نموده بودند.
یکشنبه 14 رمضان 1307
صبح دربخانه رفتم. شنیدم تلگراف امیناقدس رسیده بود که فرق میانه انگشتر الماس و... را میدهد.
دوشنبه 15 رمضان 1307
شاه یافتآباد تشریف بردند. من وقت ظهر مسجد ملاعزیزالله که در وسط شهر است و آقای نجفی که از اصفهان او را مغضوبا به جهت فتوای قتل بابیها آوردند آنجا نماز میخواند رفتم. جمعیت زیاد بود. بعد از نماز موعظه کرد. با پرده از شاه بد گفت و هیچ به شاه دعا نکرده از منبر پایین آمد و رفت. من هم خانه آمدم.
شنیدم ملا فیضالله ترک هم که در مسجد سقاباشی نماز میخواند و موعظه میکند گفته بود این ملیجکبازی چه است. اسلام را ضایع کردند. زن مسلمان را به فرنگ چرا میفرستند. امیناقدس را چرا فرستادند. کور شد به جهنم، شوکت اسلام را چرا میشکنند.
دوشنبه 13 شوال 1307
... امیناقدس پریشب از وین بیرون آمد. گویا شاه بهکلی از خوبی چشم او مأیوس شده باشند اما بدرالسلطنه الحودالله فوریه عمل ید نمود و خوب شد. این هم یک غصه برای شاه شد که با آن همه خرج، امیناقدس خوب نشد و بدرالسلطنه را که چندان اهتمام نداشتند خوب شد.
شنبه 18 شوال 1307
شاه سلطنتآباد تشریف آوردند. من هم رفتم. سرناهار بودم. تلگراف امین اقدس از ولاد قفقاز رسید که چشمش بهتر است. شاه فرمودند تا امیناقدس نیامده ما شمران نخواهیم رفت.
شنبه 25 شوال 1307
امروز صبح دارالترجمه رفتم. بعد که خدمت شاه رسیدم خلق مبارک بد نبود. صحبت میکردند. ناهاری با کمال میل صرف میفرمودند. در این بین تلگراف میرزامحمدخان که به استقبال خواهر خود امیناقدس رفته بود رسید. به عجله باز کردند. همینکه ملاحظه فرمودند متغیر شدند. ظرف خورش را پرت میکردند. معلوم شد میرزامحمدخان صریح خبر کوری امیناقدس را عرض کرده بودند. وزیر اعظم امروز دربخانه نیامده بودند، ظاهرا مسبوق به این خبر بود، طفره زده بود.
شنبه 3 ذیالقعده 1307
راپورتیِ دکتر فورکس که معالج چشم امیناقدس از وین فرستاده، نوشته بود، اعلیحضرت ملکه ایران را عمل ید نمودم. چون دیر شده بود درست معالجه نشد. امیدوارم که بعد از ورود به ایران بهبودی حاصل شود، اگر چنانچه در ایران درد چشم شدت کرد باید چشم را از حدقه بیرون آورد.
دوشنبه 5 ذیالقعده 1307
امروز عصر امیناقدس وارد شد. تمام عمله خلوت و امینالسلطان استقبال رفتند. از همان دری که رفته بود یعنی باغ میدان از همان در وارد شد اما بیچاره کور محض است.
چهارشنبه 7 ذیالقعده 1307
صبح دارالترجمه رفتم. بعد خدمت شاه رسیدم. خلق همایون تنگ بود. امروز که اهل خانه مبارکباد به جهت امیناقدس فرستاده بود حامل میگفت هر پارچه لباس را برمیداشت دست میکشید میپرسید چه است. خیلی دلم سوخت. به علاوه شنیدم آغابهرام خواجه هم بعد از کوری چندان اعتنا به خانم خود ندارد. از قرار گفته میرزا احمدخان، همه جهت مخارج سفر امیناقدس زیاده از دههزار تومان نشده اما چیزی که محل تعجب است این است پنجاه فرمان نشان سفید مهر بدون تعیین درجه که همراه امیناقدس کرده بود سیوهشت طغرا از آنها را به طور انعام به میرزارضاخان قنسول تفلیس دادهاند که به هر کس میخواهد بفروشد. البته میرزارضاخان به دههزار تومان فرامین را خواهد فروخت. بندگان همایون خوشحال بودند که چشم امیناقدس قی کرده است و این دلیل بر حیات چشم است اما اطباء میگویند این خود چشم است که به طور چرک و ریم بیرون میآید تا تمام شود.
چهار شنبه 5 ذیالحجه 1307
شاه به قدری از مملکت خودشان بیاطمینان هستند که امروز بعضی جواهرات دولتی که سپرده امیناقدس بود، وقت رفتن او به فرنگ از او گرفته بودند، در مراجعت باز به خود امیناقدس سپردند. حالا که امیناقدس به مشهد مقدس به جهت شفای چشم میرود از او گرفتند به خزانه شهر میبرند. میرزامحمدخان را مامور فرمودند با ده تفنگدار با تفنگهای ته پر همراه او بروند. مبادا در این مسافت جزئی جواهرات را در راه تاراج نمایند.
شنبه 12 صفر 1308
شاه امروز ناهار را درهبیدی میل فرمودند. سرناهار بودم. بعد منزل آمدم. دو تلگراف از خراسان رسید. یکی اینکه امیناقدس چشمش خوب است و دیگری از سهامالدوله بجنوردی که اسرائی که ترکمن برده بودند گرفتند، شاه هم امروز دو شکار زده بود. این سه فقره باعث مسرت خاطر مبارک بود.
یکشنبه 10 ربیعالثانی 1308
امروز امیناقدس از مشهد مراجعت نموده وارد میشوند. عزیزالسلطان تا ایوان کیف، امینالسلطان تا خاتونآباد. بعضی رجال دولت که به این قبیل تملقات و عدم قابلیت و دادن رشوه و نمودن عشوه حالا به درجات عالی رسیدند و خانه دولت را خراب کردند تا حضرت عبدالعظیم رفتند. قزاق و سوار کشیکخانه و مهدیه قریب چهارهزار نفر استقبال رفته بودند. از دم درباندرون تا دم اطاق امیناقدس را عزیزالسلطان به سبک فرنگ که برای تشریفات سلاطین در توقفگاههای راهآهن ماهوت گلی فرش میکنند، شله فرش کرده بود. با موزیکانچی و دسته گوهرخماری، این بیچاره زوار کور را وارد خانه خود نموده بودند.
جمعه 5 جمادیالثانی1308
امروز شاه سوار شدند. من منزل ماندم. عصر خودم سوار شدم. قدری گردش نمودم. فخرالاطباء را دیدم. اشتلم میکرد که چشمی را که کحالهای فرنگ معالجه نکردند، من و نور محمود معالجه کردیم. مقصود چشم امیناقدس بود. میگفت غره ماه که ماه گذشته سلخ نداشت هلال ماه را امیناقدس رویت نمود و برای امینالسلطان مژده فرستاد. آن هم صد اشرفی مژدگانی داد. ولی باز آغا بهرام اوقات خانم را تلخ نمود، امین اقدس گریه کرد، حالا چشم به هم خورده دیگر نمیبیند. من هم این مزخرفات را گوش دادم و حیرت کردم.
عکس: انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 07,نوامبر,2024